Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جام جم آنلاین»
2024-05-02@14:11:01 GMT

موهایی که نبود تا سفید شود...

تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۴۳۱۲۹۵

موهایی که نبود تا سفید شود...

  غیر از این شناخت‌های تشکری و تعریف‌های کوتاه و بلند، چند سال قبل هم کتاب‌هایی از آقای قزلی خوانده بودم و تا حدودی با قلم او آشنا بودم. کتاب «پنجره‌های تشنه»‌اش را به‌خاطر موضوعش، کمتر کتابخوانی است که حداقل اسمش را نشنیده باشد یا کتاب «جای پای جلال» سفرنامه او به جاهایی است که روزگاری جلال‌ آل‌احمد به آن سفر کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

غیر از این، در میان سلسله برنامه‌های قطاری تلویزیون در روزهای منتهی به اربعین هم آقای قزلی را همراه دخترش در بالکنی رو به گنبد و بارگاه امام‌حسین؟ع؟ دیده و با صحبت‌ها و لحن مهربانش آشنا شده بودم. وقتی خواندن کتاب «شریان مکران»، فرزند اخیر مهدی قزلی را با اکراه و از سر بی‌کتابی در بساط کتابخوانی‌ام شروع کردم، خودم را دلداری می‌دادم که چند صفحه‌اش را می‌خوانم و به محض ظهور کتاب جدید، عطایش را به لقایش می‌بخشم و خلاص! در دلم هم حسابی به نویسنده توپیدم که: در میان این همه سوژه و شخصیت و داستان، جریان نفت و صادرات چه به درد عوام‌الناس کتابخوان کتابخوار می‌خورد؟ من مخاطب که عشقم خواندن داستان و سفرنامه‌های جذاب شماست، برایم چه فرقی دارد که نفت را به چه طریق از تنگه‌هرمز گذر بدهند یا ندهند و برای فروش ببرند یا نبرند؟! 
بااین‌حال، خواندن شریان مکران را شروع کردم؛ چند صفحه اول کتاب، طبق پیش‌بینی‌ام چنان خشک و تخصصی بود که داشتم بی‌خیال ادامه می‌شدم، اما کمی که جلوتر رفتم، انگار دستی، دستم را گرفت و من را پابه‌پای نویسنده و شخصیت‌های داستان مستندش، وارد بیابان‌ها و روستاهای جنوب کشور کرد. با قدرت قلم نویسنده بدون آن‌که از چنین مبحث تخصصی کسل شوم، با کارگران پیر و جوان، مهندسین کاربلد، پیمانکارهای زیرک و...همراه و با زیر و بم پروژه ملی احداث «خط لوله هزار کیلومتری نفت از گوره به جاسک» آشنا شدم. با خواندن توصیفات و تلاش ویژه نویسنده برای تفهیم آسان و ترسیم شرایط و مختصات این پروژه ملی، یاد دبیر فیزیک‌مان افتادم؛ آن‌موقع که برای تفهیم مبانی سخت و نچسب فیزیک چنان تلاش می‌کرد که عرق از سر و رویش جاری می‌شد و گاهی مثل دونده‌ها به نفس‌نفس می‌افتاد. نوع نگارش سطور کتاب آقای قزلی دقیقا همین خاطرات را برایم زنده کرد و من از پس گذر زمان و مکان، تلاش نویسنده را کاملا حس ‌کردم؛ آقای قزلی در شریان مکران، آن‌قدر واژه‌ها و امور تخصصی را ساده بیان کرده که مخاطب با هر سطح سواد و تحصیلاتی، می‌تواند اجزای این حماسه ملی را بفهمد و آن را تجزیه تحلیل کند. در این کتاب، مهدی قزلی در روزهای گرم و شرجی شهرها و روستاهای محل عبور خط لوله، همراه دست‌اندرکاران پروژه عرق ریخته، سرتاپا خاکی و گلی شده، با شرایط بد آب و غذا ساخته، بی‌خوابی کشیده، روی دست‌اندازهای جاده‌ هزار بار امعا و احشایش جابه‌جا شده، همراه مهندس متعهد و متخصص و درواقع شخصیت نازنین اول این ناداستان، مهندس علی جعفرزاده حرص‌وجوش و غصه خورده است؛ خلاصه اگر موهایش سال‌ها قبل به تاراج گذر عمر و ژنتیک نرفته بود، حتما دراین روزهای جمع‌آوری سند و مستند برای نگارش این کتاب، سفید می‌شد و خستگی و تلاش خالصانه و صادقانه‌ قزلی را فریاد می‌زد.
و من متعجبم که او چگونه غیر از تحمل این روزهای مجاهدت و ریاضت در بیابان‌های گوره وجاسک و شُنبه و... آن هم در دوران کرونای منحوس و استقرار پروتکل‌های کمرشکن، توانسته درسکانسی دیگر بنشیند و چنین صمیمی، صریح و آسان برای مخاطب کتابش دلسوزی کند و داده‌ها و معلومات را طوری برای خواننده بچیند که شاید در هیچ کتاب دیگری نتوان این‌چنین با مفاهیم مربوط به نفت، پتروشیمی، پالایشگاه و... دمخور و مأنوس شد. آنچنان بچیند و بنویسد که خواننده اگر کمی انصاف داشته باشد از خواندن این سطور، غرق افتخار و غرور شود که در کشوری زندگی می‌کند که جوانان، مهندسین، کارگران و مدیرانش می‌توانند با تحمل سخت‌ترین شرایط و کمترین امکانات، کاری کنند کارستان. متخصصین و نیروهایی که قدر امنیت و اقتدار کشور را که ماحصل خون جوانانی پاکباخته و قهرمانان بدون مرزی چون حاج‌قاسم سلیمانی است، به‌خوبی می‌دانند و برای اعتلای روزافزون و خیره‌کننده ایران در جهان، روز از شب نمی‌شناسند. شریان مکران به حتم مانند هرکتاب دیگری نواقصی دارد که مغلوب نقاط قوت کتاب شده است. نکاتی مثل طولانی بودن جملات توصیفی و استفاده نکردن از تصاویر بیشتر برای کمک به فهم بیشتر مسائل تخصصی کتاب.
آخرین‌جمله کتاب آقای قزلی چنان دلنشین وحرف‌دل است‌که حیفم آمد اینجا بازگفته نشود:«راستی اگرمی‌شودچنان ابرپروژه‌ای درچنین زمان اندکی و فقط با نگاه به امکانات و تخصص داخلی به نتیجه برسد، واقعا در پروژه‌های بزرگ زخم‌خورده و ناتمام چه می‌گذرد؟»

منبع: جام جم آنلاین

کلیدواژه: کتاب کتابخوانی موهای سفید

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۳۱۲۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کتابی پر ازجاهای خالی!

  دیوید برنز در کتاب «از حال بد به حال خوب» نگرش جدیدی به زندگی دارد و نوعی روش درمانی را پیشنهاد می‌دهد تا در زمان روبه‌رو شدن با افسردگی و اضطراب‌های ناشی از مشکلات به آن پناه ببریم. «شناخت درمانی» موضوع اصلی این کتاب است؛ روشی که به ما می‌آموزد این افکار، احساسات و بهتر بگویم ذهن ماست که این حال ناخوش روانی را برای ما در طیف‌های مختلف فراهم می‌کند و رنگ‌وبوی زندگی را به سمت ناامیدی و افسردگی می‌کشاند، نه اتفاق‌های بیرونی. راستش را بخواهید خودم هم به پیشنهاد یکی از دوستانم این کتاب ۶۱۸صفحه‌ای را خریدم و آن را خواندم. مهدی قراچه‌داغی راحت و روان ترجمه‌اش کرده و گرافیک ساده و در عین حال پرمعنای صفحه روی جلد هم خوب از آب درآمده اما جذابیت اصلی این کتاب که باعث شده چاپ پنجاه‌ونهم آن به دست من برسد، این است که این کتاب پر از جاهای خالی است که نویسنده آن را برای خواننده خالی گذاشته تا او هم دست‌به‌قلم شود و ازافکار واحساساتش بنویسد.گویی خواندن به‌تنهایی برای درک دانسته‌های این کتاب کافی نیست و توی خواننده نیز باید کنار نویسنده بنشینی، قلم به دست بگیری وجرأت نوشتن از احساسات وافکارت را پیدا کنی،حالا این توهستی که برای بهتر شدن حالت، همه‌جانبه تلاش می‌کنی؛ هم می‌خوانی و هم می‌نویسی. 
آنجایی که خطاهای شناختی را می‌شناسی و یاد می‌گیری در برابر افکار اتوماتیک که هر لحظه در ذهنت می‌گذرد، واکنش منطقی نشان دهی و احساساتت را بهتر کنی؛ اضطراب‌های اجتماعی‌ات را بپذیری و یاد بگیری چطور با آنها سر یک سفره بنشینی و راه‌حل جدیدی برای کاهش آن بیابی.این کتاب را به کسی که دوست ندارد خودش را با همه نقاط قوت و ضعف بشناسد، توصیه نمی‌کنم، چون در آن دکتر دیوید برنز خیلی تلاش کرده به ما بفهماند دست از جنگ با خودمان برداریم و خودمان را بپذیریم.
همچنین تکرار تمرین‌ها وقتی می‌گوید اتفاق ناراحت‌کننده امروزت را بنویس و احساس خودت را اضافه‌کن خیلی جالب است؛ انگار تمرین خوشنویسی انجام می‌دهی تا ابتدا خط‌خطی‌های ذهنت را پاک کنی و به جایش با خط خوانا از زندگی بنویسی. 
یکی از نکات جالب دیگر این کتاب آن است که دست از شعار دادن و پیام‌های انگیزشی برداشته و اتفاقا تو را با افکار حال‌به‌هم‌زن خودت روبه‌رو می‌کند، افکار سرزنش‌آمیز، درشت‌نمایی‌ها، پیشگویی‌ها، ذهن‌خوانی‌ها و...  .
اما طولانی‌بودن این کتاب شاید یکی از دلایلی باشد که خیلی‌ها حالش را نداشته باشند که آن را بخوانند و تکالیفش را انجام دهند اما انگیزه ادامه‌دادن این کتاب زمانی بیشتر می‌شود که احساس می‌کنی با مثال‌هایی که نویسنده آورده او هم مثل خواننده، این مشکلات را داشته و دانای کل نیست، همچنین می‌توانی هر روز بخشی از این کتاب را دریابی و عجله‌ای برای تمام‌شدنش نداشته باشی. 
خلاصه وقتی این کتاب را می‌خوانی، انگار سر کلاس درس دکتر برنز نشسته‌ای و هر روز با بخشی از خودت که از دیده‌ها پنهان است، روبه‌رو می‌شوی تا بالاخره یاد بگیری با خودت، خوش بنشینی، دوستش داشته باشی و حال خوب را تجربه کنی.

دیگر خبرها

  • جزییات جشنواره ملی شعر کودک و نوجوان رضوی در همدان
  • بدرود آقای پل استر
  • درباره پل استر، نویسنده شهیر آمریکایی/ تراژدی پست مدرن
  • پل آستر نویسنده معروف آمریکایی درگذشت
  • «پل آستر»‌ درگذشت
  • بحران ادبیات داریم
  • کتابی پر ازجاهای خالی!
  • مجموعه دفتر یادداشت روزانه داستایوفسکی به چاپ سوم رسید
  • آهنگسازی در موسیقی کلاسیک ایرانی کتاب شد/ خواندن چند پژوهش
  • چگونه نوجوانان امروز را به خواندن کتاب‌های ایرانی علاقه‌مند کنیم؟/ ادبیات نوجوان در سایه غلبه ترجمه